سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شرایط بسیار ناامید کننده‌ای برای مبارزه در جریان است. متأسفانه پس از یک فراز و نشیب 16 ماهه، بالأخره ثابت شده و پذیرفته شده که دولت آلمان هم یک هم‌دست تاریخی حکومت بوده و تمام تلاش‌هایش نمایشی و به قصد معطل کردن نخبگان و بنده، در این برهه‌ی حساس بوده.

از طرفی اوضاع برای عموم ایرانیان ناامید کننده است. ایران و اسرائیل مدام در حال "پاسخ" دادن به یکدیگر هستند و این جمعیت را به شدت نگران کرده. به نظر می‌رسد آن‌ها قرار است این بازی را برای مدت نامحدود ادامه دهند. و در این صورت وضع برای مردم ایران چیزی شبیه به بحران کرونا خواهد بود. به هر حال حکومت‌ها بی دلیل با هم بازی می‌کنند و تاوان آن را زیردستان ناآگاهشان پس می‌دهند. هر چه هست، درگیری لفظی و "حملات نظامی" بین این دو حکومت برقرار است و ظاهراً ادامه هم خواهد داشت. در جمهوری ایران، همان‌طور که قبلاً در همین وبلاگ به آن اشاره کرده‌ام، اکنون هر فرد یک لا قبایی، فارغ از این‌که از لحاظ سلسله مراتب چه قدر فرد مهمی باشد، در حال رجز خواندن برای اسرائیل است.

در این اثنا رسانه‌های فارسی زبان "معاند" هم سعی می‌کنند بر آتش مناقشه بیش‌تر بدمند و از سویی ایران را در برابر اسرائیل قدرتمند جلوه دهند. آن‌ها قصد دارند این حقیقت را که اسرائیل ارتش چهارم جهان را داراست، از اذهان پاک کنند و جنگ ایران را با اسرائیل پایاپای جلوه دهند. همین امروز بی‌بی‌سی فارسی یک بار دیگر گزارش‌هایی از کمک "پهپادی" جمهوری ایران به "روسیه" برای جنگ با اوکراین منتشر کرده بود.

اجازه بدهید که در پرانتز یک حقیقت تصادفی (random fact) را مورد اشاره قرار دهم. شما هیچ می‌دانید که اساساً در میان فلسطینی‌ها و در میان کل دنیای عرب، ایران در مقابل اسرائیل یک دوست به حساب نمی‌آید؟ ایران به عنوان دشمن صدام، در حقیقت در افکار عمومی فلسطینیان یک دشمن است. امیدوارم از من نخواهید این را برایتان اثبات کنم، اما مطمئن باشید تمام این واق واق ایرانی‌ها بر ضد اسرائیل، در خود فلسطین اصلاً شنیده نمی‌شود.

بگذریم ... زندگی شخصی من هم اصلاً تعریفی ندارد. متأسفانه حکومت و شیاطین همراهش تأکید زیادی بر حفظ مشکلات من دارند.

به هر حال از همه طرف ناامیدی است که می‌بارد. و درست در همین شرایط ناگهان خبر می‌رسد که در ایران "یک دختر لخت شده"!!! موضوع مربوط به برهنه شدن حساسیت برانگیز یک دختر جوان در دانشگاهی در تهران است. البته لخت شدن در ملأعام در بسیاری کشورهای دنیا به عنوان اعتراض به وضع حقوق بشر، تغییرات اقلیمی، حمایت از حیوانات و غیره یک روتین است؛ اما مشخص نیست چرا چنین موردی در ایران این قدر سر و صدا به پا کرده. البته در واقع آن‌طور که در ادامه توضیح خواهم داد، دلیلش مشخص است. ولی این سر و صدا در هر حال غیرعادی است.

به هر حال به نظر می‌رسد سازمان اطلاعات ایران با انتشار این خبر بار دیگر قصد داشته بر "سکس" و به طور مشخص فعالیت جنسی جنجالی شخص من، تأکید کند. می‌دانید که آن‌ها در این موارد خیلی غیر مستقیم عمل می‌کنند. در این برهه هم آن‌ها به طور غیر مستقیم و برای بار چند هزارم یک بار دیگر این بحث را پیش کشیده‌اند.

همان‌طور که می‌دانید من سال 99، یعنی بیش از 4 سال پیش، برای چند بار به شکلی که تا آن روز متداول نبود، دست به فعالیت جنسی زدم. چیزی که سر و صدای بی‌سابقه و غیرعادی نخبگان را در پی داشت. البته من بارها به تفصیل در این خصوص توضیح داده‌ام. منتها همان طور که می‌بینید این بحث تا همین امروز کش پیدا کرده و نخبگان هر جا در ارتباط با بنده کم می‌آورند، یک بار دیگر به آن ماجرا ارجاع می‌دهند.

من توضیحات مبسوطی را که در یک رشته مقاله در سال 1401 ارائه دادم، برای خود نقطه‌ی پایان این بحث دامنه دار در نظر گرفتم و پس از آن همواره در مقابل ادعاها در این زمینه سکوت کردم. ولی متأسفانه همان‌طور که می‌بینید سکوت من در این رابطه از گستاخی حکومت کم نمی‌کند و آن‌ها تا دری به تخته می‌خورد، باز هم این بحث نخ نما را پیش می‌کشند.

جالب آن‌که درست به همین دلیل، درست به دلیل یک فعالیت جنسی مختصر، کاری که عمومیت دارد، برخی نخبگان وقاحت را از حد گذرانده و با تأکید بر کلماتی مثل حیوان و جنگل، مرا به دوری از انسانیت متهم کرده‌اند! آن هم نه به خاطر بی بندوباری، بی بندوباری: چیزی که تک تک آن‌ها بدان دچارند، بله، نه به خاطر بی بندوباری، بلکه فقط به خاطر خود ارضایی! این‌جاست که باید گفت ظاهراً کار به جایی رسیده که حتی سگ هم برای ما آدم شده!

مشخص است که بحث از آغاز یک بهانه جویی صرف بوده و من مطمئن هستم اگر از همان سال 93، یعنی سال آغاز ارتباط تصویری من با سایرین، من به همین شیوه سکس می‌کردم، کوچک‌ترین واکنشی را دربر نداشت؛ منتها مسئله این است که در طی سالیان، نخبگان روز به روز گستاخ‌تر شده و هر روز از چیز تازه‌ای ایراد می‌گرفتند.

به هر حال در این‌جا سعی خواهم کرد بار دیگری توضیحاتی ارائه دهم. باشد که افراد ناآگاهی که تحت تأثیر این عملیات روانی پیچیده قرار گرفته‌اند، آگاه شوند.

همان‌طور که بارها تأکید کرده‌ام، این کار من در واقع از یک سوء تفاهم بزرگ ناشی می‌شد. من در آن برهه به اشتباه گمان می‌کردم شنود افکارم در اختیار عموم نخبگان قرار می‌گیرد، گمان می‌کردم توضیحاتی که در ذهن ارائه داده‌ام به سمع آنان رسیده و به ویژه گمان می‌کردم آنان توضیحات مرا پذیرفته و با این مسئله کنار آمده‌اند. اگر به هر نحو آگاه بودم که چنین رفتاری در نظر نخبگان، نخبگانی که در جامعه ویژه هستند و با افراد عادی از هر لحاظ متفاوتند، مذموم و غیر قابل قبول است، مطلقاً این کار را نمی‌کردم. کما این‌که تا فهمیدم، دیگر اصراری به تکرار نشان ندادم. بنابراین مناقشه بر سر این‌که من کار زشتی کرده‌ام، اساساً بی معناست. من اگر می‌دانستم نخبگان آن را زشت می‌دانند، هرگز آن را مرتکب نمی‌شدم.

من باید می‌دانستم که آن‌ها به عنوان یک سیاست حتی به پلک زدن من هم گیر می‌دهند و باید از چنین رفتارهایی اجتناب می‌کردم. منتهی بحث بر سر یک سوء تفاهم است.

مشاجره درست بر سر این است که سکس در مقابل دید دیگران بسیار زشت است؛ اما باید توجه داشت که این من نبوده‌ام که برای سکس خود را در معرض دید قرار داده‌ام، بلکه این دیگران بوده‌اند که به حریم شخصی من تعرض کرده‌اند؛ این آن‌ها هستند که بی دلیل به خانه‌ی من سرک می‌کشند. اگر بنا به زشتی باشد، آن‌ها مرتکب کار زشت شده‌اند.

باید به این نکته توجه داشت که من در شرایطی که قرار دارم، اگر بنا باشد ملاحظه‌ی تماشای دیگران را بکنم، در واقع باید 99 درصد کارهای روزمره را رها کنم و فقط یک دست کت و شلوار بپوشم و 24 ساعت شبانه روز، دست به سینه روی یک مبل بنشینم.

با همه‌ی این توضیحات، ممکن است سؤال شود که مگر نباید شرم و حیا داشت و با وجود همه‌ی این استدلال‌ها باز هم از سکس حتی در چنین شرایطی پرهیز کرد. باید پاسخ داد که فعالیت جنسی من درست پس از آگاهی از نهایت بی‌شرمی حاکمان و نهایت وسعت حکومت، درست پس از آگاهی از توزرد بودن میرحسین موسوی خامنه و امام خمینی، صورت گرفت و من در چنان شرایطی چنین عمل پیش پاافتاده‌ای را بی‌شرمانه به حساب نمی‌آوردم. حتماً به من حق می‌دهید. منتهی بحث این‌جاست که شما در آن مقطع از آگاهی من از چنین فجایعی کاملاً بی‌اطلاع بودید. این‌جاست که باز هم بر سوء تفاهم شکل گرفته باید تأکید کرد.

به هر حال لازم می‌دانم تأکید کنم که من در پاکدامنی شهره‌ی خاص و عام هستم و این چیزی است که حتماً تأیید می‌کنید.

پوپولیسم مذهبی
یک مشکل اساسی حساسیت بیش از حدی است که حکومت نسبت به مسئله‌ی سکس و کلاً لهو و لعب ایجاد کرده. حکومت طوری اذهان را شستشو داده که گویی تنها گناه برای بشر سکس است. شما همین الآن اگر از 95 درصد افراد بپرسید چرا امام حسین بر ضد یزید قیام کرد، مگر یزید چه عیبی داشت، پاسخ خواهید شنید: یزید شرابخوار بود!!!

و یا این‌که حکومت در مقابل این سؤال که حکومت پهلوی چه عیبی داشت که آن را برانداختید؟ مگر مردم آن زمان در ناز و نعمت نبودند؟، گستاخانه پاسخ خواهد داد که در زمان پهلوی مشروب خانه‌ها برقرار بود و حتی سکس هم رایج بود و همین برای یک انقلاب دلیل مکفی است!!!

به هر حال آن‌ها با این روش‌ها، با ایجاد این حساسیت‌ها، در واقع سعی در ترویج سکس و بی بندوباری دارند.

جالب آن‌که معمولاً وقتی در مقابل هیاهوی اعضای حکومت، آن‌ها را به دیدگاه سنتی و قدیمی متهم می‌کنیم، آن‌ها مدعی می‌شوند که این سکس است که قدیمی است و سابقه‌ی آن به عصر حجر برمی‌گردد! این در حالی است که منظور ما از قدیم، دقیقاً چیزی مثل قرون وسطی است. وقتی می‌گوییم دیدگاه آن‌ها قدیمی است، منظورمان ارتجاع آنان به قرون وسطی است.

لازم می‌دانم یادآوری کنم که اگر بنا بر کنترل شهوت باشد، در واقع فردی چون من سردمدار آن است و نه حاکمان. باید خاطر نشان کرد که در این زمینه هم گویی جای شاکی و متهم عوض شده.

بحث به درازا کشید. آن‌چه که می‌خواهم در پایان روی آن تأکید کنم این است که از نظر من حتی اگر یک فرد درست وسط خیابان هم سکس کند، چیزی که گمان می‌کنم در بسیاری ممالک غربی مرسوم است، باز هم زشتی این عمل بسیار کم‌تر از حتی یک درصد آن چیزی است که نخبگان هر روز انجام می‌دهند. ضمن این‌که راه برای آدم شدن همواره باز است. همان‌طور که:

سگ اصحاب کهف روزی چند، پی نیکان گرفت و مردم شد.


نوشته شده در  یکشنبه 103/8/13ساعت  10:52 عصر  توسط ع. افگار 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درندگی
فهمیدگی
نان و دلقک
سنگ پای ازغد
لانه نه، آن جا سگدانی بود
سیاست داخلی
[عناوین آرشیوشده]